(خیلی قشنگه، نخونی از دست دادی)

 آهنگساز باهوش!

موسي مندلسون , آهنگساز و شهير آلماني , انساني زشت و عجيب الخلقه بود. قدي بسيار كوتاه و قوزي بد شكل بر پشت داشت . موسي روزي در هامبورگ با تاجري آشنا شد كه دختري بسيار دوست داشتني , به نام فرومتژه داشت.
موسي در كمال نااميدي , عاشق آن دختر شد , ولي فرومتژه از ظاهر و هيكل از شكل افتاده او منزجر بود.
زماني كه قرار شد موسي به شهر خود باز گردد, آخرين شجاعتش را به كار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرين فرصت براي گفتگو با او استفاده كند. دختر حقيقتاً از زيبايي به فرشته ها شباهت داشت , ولي ابداً به او نگاه نكرد و قلب موسي از اندوه به درد آمد . موسي پس از آن كه تلاش فراوان كرد تا صحبت كند , با شرمساري پرسيد:
_ آيا مي دانيد كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته مي شود؟
دختر در حالي كه هنوز به كف اتاق نگاه مي كرد گفت:
_ بله , شما چه عقيده اي داريد؟
_ من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسري مقرر مي كند كه او با كدام دختر ازدواج كند.
هنگامي كه من به دنيا آمدم , عروس آينده ام را به من نشان دادند , ولي خداوند به من گفت :
 همسر تو گوژپشت خواهد بود
درست همان جا و همان موقع من از ته دل فرياد برآوردم و گفتم:
 اوه خداوندا! گوژپشت بودن براي يك زن فاجعه است . لطفا آن قوز را به من بده و هرچي زيبايي است به او عطا كن
فرومتژه سرش را بلند كرد و خيره به او نگريست و از تصور چنين واقعه اي بر خود لرزيد.
او سالهاي سال همسر فداكار موسي مندلسون بود...

نظر یادت نره ها...



نظرات شما عزیزان:

elya
ساعت13:12---20 بهمن 1391
سلام.خيلی زيبا بود.به منم سر بزن و خواستی بيا تبادل لينك كنيم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : 19 / 11 / 1391برچسب:داستان کوتاه,زیبا, | 5:18 بعد از ظهر | نویسنده : بـــــــ♥ــــــاران |